پس در حالت تئوری، اگر شما بیشتر از ۸ ساعت در یک روز کار کنید، باید ارتباط معناداری بین ساعات اضافهکاری و افزایش کارایی مشاهده کنید، البته اگر شما ماشین باشید، اما ما ماشین نیستیم. ما خسته و حواسپرت و پریشان میشویم، سرعت کارمان پایین میآید و با گذشت زمان نامرتب و بههمریخته میشویم. چندین مطالعه انجامشده که نتیجهی آنها نشان میدهد ساعت کار بیشتر باعث کاهش فعالیت و کارایی میشود.
یک تعریف اولیه از روز کاری وجود دارد که میگوید: «روز کاری با طلوع خورشید شروع میشود، مردم از طلوع تا غروب خورشید کار میکنند.» با اختراع روشنایی مصنوعی در طول تاریخ صنعت، مدیران کارخانهها در رابطه با اجبار کارمندانشان برای کار کردن در شیفتهای طولانیتر و ساعات بیشتر در هفته، یک راهکار جدی داشتند. ولی هنری فورد متوجه شد ساعات کاری بیشتر به معنی کارایی بیشتر نیست و طرح ۸ ساعت کار در روز و ۴۰ ساعت کار در هفته را در کارخانهاش اجرا کرد.
امروزه ما همچنان از روش کار روزانه و هفتگی این کارخانه بهعنوان یک الگوی ذهنی استفاده میکنیم و همین شیوه را برای مشاغل جدید و مدرن نیز به کار میگیریم، اما این کار کاملا اشتباه و زیانآور است. مشاغل جدید و مدرن (بهخصوص مشاغل بر پایهی علوم) نباید در مدتزمان ۸ ساعت بهصورت مداوم انجام شوند. نتیجهی مطالعات اخیر نشان داده است که ما اغلب با وقفهها و استراحتهای پیدرپی و بلندتر در میان روز، کارایی بیشتری داریم.
بسیاری از افرادی که در خانه کار میکنند و خودشان زمانبندی کاریشان را مشخص میکنند، به این موضوع واقف هستند. زمانی که من یک نویسندهی مستقل حرفهای بودم، متناسب با سطح انرژیام کار میکردم، نه با یک برنامهی اجباری از پیش تعیینشده. من حدود ۱۰ ساعت در یک روز کار میکردم. ساعات کمی در صبح به همراه ۲ ساعت استراحت در بعدازظهر، در ادامه با سرعت کار میکردم و در غروب هم استراحت میکردم و گاهی زمانی که ایدهای به ذهنم الهام میشد، ساعات دیگری برای نوشتن یا ویرایش کردن میگذاشتم. اگر در یک روز زیبای آفتابی احساس گرما میکردم، در آن روز کار را کنار میگذاشتم و به پارک و جنگل میرفتم و در یک روز بارانی یا برفی کارهای عقبافتاده را جبران میکردم (روزهای برفی و بارانی در محل زندگی من بسیار زیاد است). اگر احساس خستگی میکردم، ۹۰ دقیقه میخوابیدم. مانند این است که یک روز کاری حرفهای را قطع میکردم. نکتهی جالب اینکه ویرایشگر مطالب به من گفت یک تیم ۱۲ نفره دارد که نمیتوانند با سرعت من بنویسند و سرعت من از همهی آنها بیشتر است.